شب قبل صحبت مجددی با یکی از دوستان داشتم تا ذهنش منظم شه. حرف برنامهی درسی شد، بهم گفت دو ماهه درست درس نخونده. حالا مشاور درسیش بهش یک برنامه ی یازده ساعت مطالعه در روز داده که گذشته رو جبران کنه و اون از پسش برنمیاد.
این خطا براتون آشنا نیست؟
خیلی از ما روزهایی رو شروع کردیم که خسته بودیم، از جامون بلند نشدیم و به برنامه مون نرسیدیم و برای جبران برنامه، روز بعد رو سنگین تر چیدیم. فرداش بازم به برنامه نرسیدیم، کاری نکردیم، ساعت مطالعه یا فعالیت بیشتر نداشتیم و باز برنامهی سنگین تر برای فردا و انجام ندادن و انجام ندادن و ….
نکته ی مهم اینه که شکسته شدن این چرخه نیاز داره برنامه ریزی روز بعد سبک و متناسب باشه، نه سنگین تر و جبران کننده.
یعنی چه طور؟ اجازه بدید مثالی بزنم:اگر امروز هیچی درس نخوندی،برنامه ی فردا رو روی ۲ ساعت مطالعه ببند، اگر امروز هیچی ورزش نکردی فردا برای خودت ۲۰ دقیقه ورزش بچین، برنامه ات رو به صورت “پلکانی” سنگین تر کن.
وقتی ما به برنامهامون نمی رسیم، مغز ما میگه من بی کفایتم. دفعه بعد که برنامه رو لقمه ای و جمع و جور میچینی و میتونی انجامش بدی، مغزت یه بازخورد مثبت گرفته و میگه من از پسش برمیام. بعد یک قدم جلوتر میری، بهتر میشی، ساعت مطالعه ات رو به افزایش میره و عملکردت رو تغییر میدی.
روز بعدِ بدحالی و بی حوصلگی رو صرف برداشتن قدم های کوچیک کن، نه جبران!به مرحله ی جبران هم می رسی فقط باید صبور باشی.
من به اون دوستمون که باهم صحبت می کردیم گفتم لطفا از مشاور درسیت بخواه که برنامه رو برای تو عوض کنه. ادامه این ۱۱ ساعت در روز یعنی یک برنامه ی درسی خشک! باعث میشه تو در چرخه ی باطل ناراحتیِ بعد درس نخوندن و بعد باز درس نخوندن و باز ناراحت تر شدن گیر بیوفتی. این چرخه با یک برنامه ی پلکانیِ سبک میشکنه. تو نهایت به ۱۱ ساعت مطالعه در روز میرسی ولی الان نه، بلکه دو هفتهی دیگه. #تقویتی
به تاریخ هفت ام ژانویه به قلم دکتر یاسمن سیاری